شناخت چوب/ تفاوت میان ” درون چوب ” و “برون چوب”
- می 14, 2016
- ارسال توسط : mojtaba
- دسته بندی: دستهبندی نشده
“ برونچوب “ خارجی ترین بخش زنده ی ساقه های چوبی و یا شاخه های درختان است ؛در حالی که “درون چوب” سلولهای مرده بخش داخلی چوب است که بیشتر بخش سطح مقطع ساقه را دربرمی گیرد. اغلب رنگ تیره ی “ برونچوب “ می تواند آن را از “درونچوب “ که رنگ روشن تری دارد متمایز سازد.
اما ، رنگ چوب می تواند بسیار گمراه کننده باشد. نه همه ی “درونچوب “ ها تیره و نه همه چوب های تیره رنگ “درونچوب “ است. میزان نسبی “ برونچوب “ و “درونچوب “ در ساقه ی هر گیاه و گونه های آن در شرایط رشد متفاوت ، ممکن است با هم فرق کند. بنابراین، برای کشف دقیق تر و درست تر این تمایز باید درک کامل تری از چوب و جریان شکل گیری “ برونچوب “ و “درونچوب “ به دست بیاوریم.
به طور کلی چوب همیشه اول “ برونچوب “ است . لایه ای نازک از سلول های زنده زیر پوست درخت که کامبیوم ( cambium )نامیده می شود و سلول های پوست را تولید کرده و به خارج می فرستد و سلول های چوب را تولید می کند و به داخل می فرستد.
ساقه ی هر درخت در هر سال رشد دایره ی جدید پیدا می کند چون لایه ی جدیدی از سلول های چوب به کامبیوم آن اضافه می شود. در سال هایی که رشد درخت خوب است، این لایه جدید چوب ضخامت بسیاری داشته باشد و در سال هایی که رشد خیلی خوب نیست نسبتا نازک است. ضخامت چوب هر چه باشد، در جریان رشد، کامبیوم به سمت بیرون حرکت می کند تا لایه ی جدید چوب تشکیل شده را به درون راه بدهد.
“ برونچوب “ که به تازگی شکل گرفته و بیرونی ترین منطقه ی چوب است انواع مختلفی از سلول دارد که اکثر آنها زنده و از نظر فیزیولوژیکی فعالند. آب و مواد معدنی محلول بین ریشه و تاج درخت، در “ برونچوب “ مبادله می شود و منابع انرژی در آن ذخیره می شود.
در درختان جوان و بخش های جوان درختان مسن ، تمام چوب ساقه از جنس “ برونچوب “ است. اما وقتی درخت پیر می شود و قطر تنه ی آن افزایش می یابد، همه چیز تغییر می کند. دیگر تمام سطح مقطع تنه برای جا به جایی شیره مورد نیاز نیست. این مساله و افزایش نیاز درخت به بدنه ای محکم تر، باعث تغییرات قابل توجهی در چوب می شود. سلول های نزدیکتر به مرکز تنه می میرند، اما اغلب دست نخورده بر جای خود می مانند. این سلول های مسن می میرند و به “درونچوب “ تبدیل می شوند یعنی تغیر پیدا می کنند تا عملکرد جدید را آغاز کنند. باقی مانده ی سلول هایی که زمانی زنده بودند با ترکیبات شیمیایی جاهای دیگر گیاه، در “درونچوب “ تجمع می یابند، و لذا این سلول ها دیگر ذخایر آب را حمل و نقل نمی کنند و انرژی ذخیره نمی کنند.
این ترکیبات (از جمله رزین، فنل و ترپن که مواد استخراجی هم نامیده می شوند) “درونچوب “ را در برابر حمله ی حشرات و ارگانیسم های پوسیدگی مقاوم می کنند و باعث تیرگی بخش داخلی ساقه می شوند. به عنوان مثال : قهوه ای تیره معروف چوب گردو ی سیاه و رنگ قرمز قابل توجه الوار درخت گیلاس سفید فقط در درون چوب این درختان وجود دارد و در هر دو مورد به خاطر حضور این مواد شیمیایی است.
این چوب ها عمدتا به دلیل رنگ درون چوب شان بسیار باارزش قلمداد می شوند اما باید بدانیم رنگ تنها وجه تمایز بین “ برونچوب “ و “درونچوب “ نیست و به گونه ی گیاه هم بستگی دارد. در واقع رنگ چوب دلایل متعددی دارد. در بسیاری موارد تغییرات رنگ به خاطر آسیب یا عفونت های قارچی چوب است و برخی درون چوب ها از جمله اسپروس، صنوبر، کاتنوود و لاله درختی، به طور طبیعی بسیار کم رنگ است. این درون چوب ها اگر آسیب بینند تغییر رنگ داده و بسیار تیره می شوند. خلاصه این که “ برونچوب “ است که تقریبا همیشه رنگ روشن دارد و عامل تشکیل چوب جدید است.
“درونچوب “ اغلب – اما نه همیشه – تیره رنگ است و حاصل روند طبیعی پیری درخت است. گرچه هر دو ممکن است به دلایل دیگری هم تغییر رنگ بدهند.
در اغلب موارد “ برونچوب “ در هر ساقه ای کمتر از “درونچوب “ است. به جز درختان جوان و بخش های جوان ساقه ها و شاخه های درختان مسن که چون جوان هستند به طور طبیعی “ برونچوب “ هستند. نسبت “ برونچوب “ به “درونچوب “ در ساقه ی اصلی در گونه های مختلف درخت با گونه ی دیگر متفاوت است. مثلا لوکوست سیاه “ برونچوب “ فعال بسیار باریکی در حد کمتر از یک اینچ دارد در حالی که ساقه ی افرا اغلب چندین اینچ “ برونچوب “ و هسته ی نسبتا باریکی از “درونچوب “ دارد. به طور کلی، درختانی که رشد بیشتری دارند “ برونچوب “ ضخیم تر و قوی تری دارند.
تمایز بین “ برونچوب “ و “درونچوب “ به غیر از رنگ اثرات مهم دیگری هم بر کار فعالان عرصه صنعت چوب دارد. “ برونچوب “ سلول های حاوی شیره ی رشد درخت را در خود دارد و لذا رطوبت آن نسبتا بالا است. این برای درخت خوب است ولی برای کسانی که با چوب کار می کنند بد است چون “ برونچوب “ پس از خشک شدن کوچک می شود و تغییر شکل می دهد و این شانس ابتلای چوب به پوسیدگی و رنگی شدن قارچی را افزایش می دهد.